سفر جاده ای مایا و رایان زمانی که خود را در شهر دورافتاده ونوسِ اورگان گم می کنند، تغییرات بد و ناجوری به خود می گیرد. آنها خسته و گرسنه در غذاخوری محلی توقف می کنند، به این امید که مسیرها را بپرسند و لقمه ای برای خوردن پیدا کنند. اما مشتریان غذاخوری با بی اعتمادی و ناراحتی به این بازدیدکنندگان شهر نگاه می کنند. وقتی مایا و رایان به ماشینشان برمی گردند، ماشین سرسختانه از استارت خوردن امتناع می کند. دو مرد از غذاخوری پیشنهاد تعمیر ماشین را می دهند، اگرچه آنها ادعا می کنند که تا روز بعد طول می کشد. با فرا رسیدن شب و هیچ گزینه دیگری، این زوج با اکراه موافقت می کنند که شب را در جایی نزدیک بگذرانند. مردم محلی آنها را به یک کلبه منزوی هدایت می کنند. همانطور که درختان بیشه ی اطراف پر تراکم تر می شوند، احساس ناراحتی عمیقی بر دل مایا و رایان می نشیند. وقتی غریبه ای با روپوش می آید و با تعجب از کسی به نام تامارا می پرسد، نگرانی هایشان برطرف نمی شود. اگرچه آنها سعی می کنند آن احساس را کنار بگذارند، اما صداهای مزاحم بیشتری در تاریکی بیشه طنین انداز می شوند.
فیلم The Strangers: Chapter 1 نمی تواند دلیل قانع کننده ای برای وجود خود پیدا کند. با انعکاس دقیق طرح و لحن فیلم اصلی بدون افزودن چیز جدیدی، در نهایت احساس زائد بودن و غیر ضروری بودن می کند. پتش و گوتیرز در نقش های اصلی تمام تلاش خود را می کنند اما فیلمنامه ای که هیچ چیز تازه ای روی میز نمی گذارد، آنها را ناامید می کند. برای طرفداران تریلرهای پرتنش تهاجم به خانه، مجموعه Strangers اصلی هنوز به مراتب برتر از این بازگویی فراموش شدنی است. اما این فیلم یک سرگرمی قابل قبول برای کسانی است که فقط به دنبال وحشتی سرگرم کننده هستند. اما برای طرفداران وحشت شدید و آهسته سوز نسخه اصلی، سخت است که بفهمند چرا این بازگویی خاص مورد نیاز بوده است. موفقیت The Strangers از واقع گرایی ساده و در عین حال عمیقاً نگران کننده آن حاصل می شود. با بازسازی همان طرح اصلی بدون قرار دادن چرخشی جدید در آن، این فیلم فقط به ما یادآوری می کند که چه چیزی فیلم اول را تا این حد مؤثر کرده است.