فیلم وقت آزاد حول محور درو (برجس)، مردی در اواخر 20 سالگی می چرخد که به طور ناگهانی تصمیم می گیرد از شغل دلپذیر خود به عنوان یک تحلیلگر داده دست بکشد و این کار را به نفع پذیرفتن چیزهایی می داند که زندگی برای او ارائه می دهد. مشکل اینجا است که او نمی داند با این آزادی جدید چه کند. در حالی که به طرز ناخوشایندی در روزمرگی اش تقلا می کند، چیزی در مورد او ناخوشایند به نظر می آید، زیرا او در سطحی متفاوت از بقیه کار می کرده است. جدا از واقعیت، تقلای اصلی او در آنجا بوده که او تلاش می کرده به هموار کردن راهش به جلو ادامه دهد. علیرغم قصد و نیت هایش، همیشه چیزی را در خود کم می دیده است. کار کردن در یک شغل برای مدت طولانی، اساساً به هویت او تبدیل شده و اکنون بدون آن، تنها چیزی که باقی مانده، خلایی است که هر چقدر هم که تلاش می کند نمی تواند آن را پر کند. او سرگشته و حیران، در حالی که به دنبال هدفی بزرگتر می گردد، به چرخش ادامه می دهد. درو فکر می کرد که از کار گذشته اش کنار رفته است، اما با درک اینکه در دنیای بیرون از عمق خود خارج شده است، خود را ناخودآگاه در پی بازگشت به شغل قبلی خود می بیند.
از آنجایی که فیلم از کشمکش های شخصی درو با زندگی و تبدیل شدن او به نمادی برای دیگران نشأت گرفته، در میانه های راه از مسیر اصلی خود منحرف می شود، البته این نقص آنقدر بزرگ نیست اما درک محکمی از معنای فیلم به ما نمی دهد. در نهایت، درست مانند افکار درو، ثابت می شود که فیلم در برخی مواقع در اثبات بعضی چیزها زیاده روی می کند. صرف نظر از آنچه ممکن است این فیلم در آن کمبود داشته باشد، تنها چیزی که فیلم Free Time را در کنار هم نگه می دارد، عملکرد قوی برجس در نقش درو است. قابل اعتماد بودن و انرژی ناخوشایند او به خلق این شخصیت معیوب کمک می کند و باورپذیری که برای کارکردن فیلمی مانند این نیاز است را ارائه می دهد. تماشای درو سرگرم کننده است، او به نوعی یک کشتی غرق شده است، اما ماهیت ساده آن درک او را محسوس می کند.