این فیلم سونیا (جورجیا آیرز) را دنبال می کند که به نظر می رسد در حالتی غمگین که تقریباً همیشگی است قرار دارد. تنها شادی او از زمانی است که با دخترش ویولت وقت می گذراند. اما او می ترسد که چیزی تاریک و مرگبار در سایه ها کمین کرده و منتظر است تا دخترش را از او بگیرد. از آنجا که کودکان خردسال در منطقه ی آن ها ناپدید شده اند، سونیا می ترسد که ویولت نفر بعدی باشد. با این حساب، او حسابی روی امنیت ویولت حساس شده است.
باید به شما هشدار بدهم که وقتی صحبت از تحولات روایی به میان می آید، فیلم ویولت فیلمی با روند آهسته است. اما این فیلم از اعتبار برخوردار است، چرا که زمان بسیار کمی را برای ترسناک شدن تلف می کند. تصویرسازی هولناک و موضوعات ناخوشایند قبل از اینکه حتی یک خط دیالوگ گفته شود شروع می شوند. فیلمبرداری و تدوین حس وحشت فوری را القا می کند. حتی در موقعیت های تا حدودی خوش خیم که به نظر می رسد هیچ چیز وحشتناکی اتفاق نمی افتد، همچنان یک حس محسوس از پیش بینی وجود دارد که بیننده را ترغیب می کند که خیلی راحت نباشد، زیرا چیزی وحشتناک باید در آن نزدیکی کمین کرده باشد. کارگردان میهالیویچ به وضوح می داند که چگونه تنش ایجاد کند. با این اوصاف، همه چیز در مرحله سوم تغییر می کند و پایان بازی واقعاً شما را به یک چرخش سوق می دهد. به همین دلیل، ساختار کند در نهایت ارزش صبر کردن را دارد. وقتی صحبت از مراحل اولیه شد، خط زمانی فیلم به ویژه پراکنده است و بسیاری از تصاویر سورئال شمرده می شوند. بسیاری از مبادلات فانتزی هستند. اما رویا باشد یا توهم، به سرعت می توانیم بگوییم که سونیا ممکن است قابل اعتمادترین راوی نباشد.